راز ماندن جزء...
کوه پرسید: زِ رود
زیر این سقف کبود راز ماندن در چیست؟
گفت: در رفتن من
کوه پرسید و من؟
گفت، در ماندن تو
بلبلی گفت: و من ؟
خنده ایی کرد و گفت در غزل خوانی تو
آه ازآن آبادی که در آن کوه رَود، رود مرداب شود و در آن
بلبل سرگشته سرش را به گریبان ببرد و نخواند دیگر
من و تو بلبل و کوه و رودیم
راز ماندن جز، در خواندن من، ماندن تو، رفتن یاران سفرکرده مان نیست
بدان...
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۷ ساعت 11:8 توسط هزاری
|