از قبل برنامه ای داشتم برای منطقه دماوند که در جدول زیر بدان اشاره می کنم  .

ردیفزمان اجرانام برنامهتوضیحات
114تیرماه دماوند غربیشرکت در تست استانی
225 تیرماهدماوند شمالیهمراهی تیمی از بهترین یار و همراهم
31مردادماهدماوند جنوبیهمراهی تیمی از دوستان وهم گروهیهای خودم

این برنامه از چیزی حدود یک ماه قبل هماهنگ شده بود . خوب از اونجا که همشون تو منطقه البرز بود و منم یه فاصله یک  یا دوهفته ای مابین این برنامه ها داشتم باعث شد که این مدت رو قصد عزیمت داشته باشم نه برگشت .

این شد که تقویم زیر رو که قبلا هم معرفی کرده بودم ریختم .

ردیفزمان اجرانام قلهمسیر صعود
113 تا 16 تیرماهدماوندجبهه غربی
218تیرماهتوچالشیرپلا
321تا 23تیرماهعلم کوهحصارچال
425تا28 تیرماهدماوندشمالی
528 تیرماه تا 2 مردادعلم کوهگرده آلمانها
62تا6 مردادماهدماوندجبهه جنوبی


اونم به این دلیل که از زمان وهزینه خودم به نحو احسن استفاده کنم 
البته دوستانی که منو میشناسن میدونن که مدت چند سالی هست که اینگونه سفر وکار میکنم چرا که هم در هزینه هام کاهش چشم گیری میبینم وهم زمان کمتری رو هزینه میکنم  

اما قبل از شروع عرض کنم که در مدت چند روز سفر  دو برنامه اول بدلایلی کنسل شد
که در برنامه اول همراهی تیم دوستانم که برای هم هوایی خان تان گری قصدعزیمت به غربی دماوند رو داشتند رو جایگزین ...  و
در برنامه دومم تیمی از بوشهر را که قصد جنوبی دماوند رو داشتند جایگزین کردم .

البته تا اینجای کار اصلا قصد سفر با موتور رو نداشتم

حال چطور موتور دز این سفر همرام شد ؟

اوایل تیرماه بود که یه تور گردشگری واسه فارس و اصفهان وقم بهم معرفی شد
که مدت یه هفته میخواستن تو این مسیر سیری رو داشته باشند و زمانشم از 4 تیرماه استارت میشد با اصرار زیاد آماده همکاری شدم .
وقتی دیدم از اینجا یک اتوبوس تا قم در اختیارمه ومنم زمان برگشت ندارم  یکدفعه توسرم افتاد تا موتور رو به همراه ببرم وقم ازشون جداشم .
خوب منم با شرط جداشدن از قم وهمراهی موتور تا قم باهاشون همراه شدم .
البته اینم بگم وسوسه بازدید از تالاب حوض سلطان و دریاچه نمک قم و برگشت از مسیر شمال به مشهد و بازدید وگردش در بین مسیر هم میتونه از دلایل همراهی موتور باشه ...
به هر حال با شلوغی کار زیاد بالاخره بار سفر رو بستم .
مسیری رو که انتخاب کردم  طبس - یزد و شیراز بود که نزدیکای ظهر روز بعد در مرودشت شیراز بازدیدی از منطقه تخت جمشید صورت پذیرفت وجهت اسکان وصرف ناهار به شیراز رفتیم ...

(البته تو مسیر باغ گلشن طبس هم بازدیدی داشتیم )

دیگه استراحت ؛ ناهار ؛ خواب و شیراز گردیها که شامل حافظیه - سعدیه - دروازه قرآن - باغ پرندگان - باغ ارم - باغ دلگشا - و ... بود بماند  که البته به تصاویری بسنده میکنم

هان چیه ؟؟؟ خوش تیپ ندیدی ؟


اااا برو دیگه نگام نکن خجالت میکشم ...


بیام با همین برم تو چشات ... مگه نمیگه نگام نکن ...ها ؟؟


های ... یکی بیاد اینو ببره . های ....


دوست داشتی هزار تومان میدادی این تاج رو داشتی ...


بیا بوسم کن . بیا دیگه ...


هزاری تو دادی داری نگام میکنی ؟؟؟



خوب دیگه ...

پس از یک روز شیراز گردی فوق سنگین عازم سپیدان و بازدید از آبشار مارگون شدیم.
یکی از زیباترین آبشارهای کشور که در مجاورت شهر سپیدان و در مرز استان فارس و کهکلویه وبویر احمد قرار دارد برای رسیدن به این آبشار ؛ خروجی شهر شپیدان به سمت یاسوج را سمت راست به سمت روستای کمهر و مارگون رفته که در مسیر نیز به وسیله تابلو مسیر آبشار مارگون مشخص می باشد. که سه کیلومتر انتهای کار خاکی می باشد .
متاسفانه فرهنگ نادرست گرشگری باعث گردیده که منظره های زشتی از زباله های رها شده انسانی را شاهد باشیم که امیدوارم هر چه زودتر شاهد اصلاح این فرهنگ باشیم ...

بازدید از آبشار 3 ساعت از زمان ما را صرف کرد . جهت صرف ناهار به روستای کمهر و رستورانی که از قبل هماهنگ شده بود بازگشتیم . مسیر بعدی ما آبشار سمیرم بود که متاسفانه بدلیل کمبود زمانی وهماهنگیهای انجام شده با اصفهان از بازدید آن صرف نظر وبه سمت اصفهان حرکت کردیم .یک روز توقف در اصفهان را صرف بازدید از اماکنی همچون :
میدان نقش جهان - عمارت عالی قاپو - مسجد امام ولطف ا... - سی وسه پل و پل خواجو  و ...
کردیم که در زیرتصاویری را با شما به اشتراک میگذارم :



و در نهایت به کاشان وقم ادامه مسیر دادیم و نزدیکی های ظهر پنجشنیه به قم رسیدیم .

با رسیدن به شهر قم من دیگه کارم تموم شده بود و میتونستم از تیم جدا بشم .
با هماهنگیهایی که با دوستان عزیزم رضا حبیب نیا و محمد نادعلی نسب انجام داده بودم
برنامه دیدار و رفتن به کوه دوبردرون قم در همون ساعات اول استارت خورد .
داش رضای گل ما زحمت کشیده و اومدن دنبالم و با هم رفتیم دنبال نادعلی
که اونم با دمپایی های معروفش
واسه صعود دوبردرون که یکی از تست های علم کوه (گرده آلمانها)
به شمار میرفت همراه ما شد .
بالاخره رسیدیم پای کار و استارت کار زده شد .
نادعلی رفت ...    من و رضا هم داشتیم میرفتیم ...

تو مسیر حادثه سقوط اون دختری که چند سال پیش جونشو تو این کوه از دست داده بود رو مرور می کردیم و ... [ناراحت] رسیدیم به تیغه و روی خط رفتیم به سمت نبشی ...

گفتیم با نبشی هم عکسی داشته باشیم تا کسی منکر صعود ما نشه ... [نیشخند]


به قول رضا قم بزرگ رو از اون بالا برانداز کردیم

(البته هر چی  نگاه کردم دیدم از شهر ما بزرگتر نیست ...)  [نیشخند]

بالاخره اومدیم پایین و رفتیم خونه نادعلی ومزاحم خونواده عزیزش شدیم . البته حاج آقا قبل اینکه چیزی بگم زحمت هزاری رو کشیده بود دیگه ... [قلب]
این شد که شدیم نمک گیر حاج آقا ...[چشمک]
ناهار روکه خوردیم یه استراحتم زدیم به رگ و  دوباره زدیم بیرون گشت وگذار .
جمعه که فرداش باشه جلسه دامادی یاسر بود [گل]
واسه همین برنامه کوه که برف انبار بود رو شبونه گذاشته بودند پس  تا 10 شب که حرکت تیم بود زمان داشتیم واسه قم گردی .
شام  هم که جای گائینی حسابی خالی بود ...[نیشخند] دعوت داش رضا بودیم و ما رو حسابی شرمنده خودش کرد . [گل]
رضا شب همراه ما می آمد اما بایستی صبح زود بر میگشت تا به تیم دارآبادش برسه ؛

واسه همین با نادعلی قرار گذاشتیم بعد برف انبار تو منطقه بمونبم و یک مسیر که می گفت یه دره وخیلی هم قشنگه رو  باهم بریم .

قبلا یک بار قسمت شده بود برف انبار رو بیام روزانه و توی زمستون
اما اینبار شبونه بود از دید محروم و توی تابستون
جاتون خالی رسیدیم قله و چایی گذاشتیم .

حالا نمیدونم اسمشو چی بذارم ... شام بود یا صبحانه ..؟؟؟ که بچه ها زحمت کشیدن و دور هم  که نه به جون هم خوردیم ...)) [تعجب] [خنده]

توی برگشتن هم پای چشمه نشستیم و یه نیم ساعتی استراحت کردیم البته اینجا دیگه رضا رفت و ما نشستیم و خوردیم و خندیدیم ...

وقتی رسیدیم پای ماشین تازه زینل پور فهمید که گوشیش نیست واحتمال داد که بالا جا گذاشته باشه ما هم که هزاری ... رفتیم تا واسش بیارم اما متاسفانه نبود دست خالی اومدم البته بعدا معلوم شد که تو کوله پیدا شده ...
وقتی برگشتم دیدم همه رفتن و نادعلی و مرتضی منتظر من تو ماشین خوابیدن . سوار شدم وبرگشتیم ....
در ضمن از برنامه خبری نبود یعنی اینکه پیچید و رفت ...[نیشخند]

اما جدا خواب بیشتر می چسبید ... [خنده]

پی نوشت : صمیمانه از لطف و همراهی رضا حبیب نیا - محمد نادعلی نسب - مرتضی غفوری - مهسا حسین آبادی و انجمن کوهنوردی قم ؛ دوستانی که می شناختم و دوستانی که تازه باهاشون آشنا شدم تشکر می کنم  . [گل][گل][گل]