در قسمت قبل صعود قله دبل انجام شده بود و ما با اینکه قرارمون گشت وگذار در روستای مارین بود بدلیل بارون بیخیال و راهی گچساران شدیم . 

البته یادم رفت اینو بگم که تو مسیر صعود دیل دوستان  تماسی مبنی بر کنسل شدن برنامه کوه خائیز به دلیل بارش باران داشتند . رو همین دلیل وقت زیادی رو واسه دیدن و عکاسی منطقه گذاشته بودیم . نزدیکای غروب که رسیدیم خونه مهران جناب جودکی و ایزی از همنوردان  بندر امام که از  اهالی قلم هم هستند با تماس خود بشارت جایگزینی برنامه کوه مشته رو به جای خائیز دادند و منم خوشحال خیلی سریع البسه رو خشکش کردم و با بستن کوله یه روزه راهی بهبهان شدم . مسیر گچساران تا بهبهان 85 کیلومتره که با سواری حدود یک 40دقیقه طول میکشه . آقای موسوی از همنوردان و پیشکسوتان خوب بهبهانی زحمت کشیده و به دنبال من اومده بودند پس از گپ و گویی با ایشان دیگر دوستان نیز از راه رسیدند و من اینجا بود که یادم اومد باطری دوربین رو تو خونه مهران داخل شارژ جاگذاشتم ...
نمیدونم چطوری بگم اون لحظه چقدر بهم سخت گذشت ... اما خب بالاخره اتفاقی بود که افتاده بود و منم چاره ای نداشتم که بیخیال دوربین بشم .
بعد کمی گشت و خرید مایحتاج بهبهان رو به سمت شهرستان لیکک وسپس روستای
پشت گچ  که 10کیلومتری شمال لیکک قرار داره رفتیم    .
طبق هماهنگی که دوستمان آقای ایزی با روستا انجام داده بود در حسینیه روستا اسکان گزیدیم . بااین که دیر وقت رسیدیم ودرب حسینیه نیز باز بود اما خداخواست حدادی  از اهالی شریف ان روستا  با محبت بسیار زیاد به استقبالمان آمد تا اگر کمبودی داریم جبران کند . چای گذاشتیم و غذا را صرف کردیم  و درون کیسه خوابهایمان خوابیدیم (البته بعضی ها هم از پتویی  که آقای
حدادی مسئول حسینیه آورده بودند ) استفاده کردند .

به هر حال شب رو به زیبایی و در جمع صمیمانه دوستانه گذروندیم . حوالی 5 صبح برپا زده شد و  تیم آماده شد برای حرکت .

هوا ابری بود و آروم آروم داشت می بارید فاصله تا ایستگاه استارت کار که اولین کلبه ها و کپرهای سمت راست جاده می باشد 6 کیلومتر بود و مدت زمان نیم ساعتی استارت کار طول کشید  تا چشمه 3 کیلومتر و در مدت زمان 1 ساعت پیمایش انجام شد

در حوالی چشمه  مزارعی بود که بوسیله سنگ چین نیز محدوده بندی شده بود  . صرف چای و صبحانه در جمع صمیمانه دوستان , همراه با منظره وحشی طبیعت و کوههای منطقه که در این هوای بارانزده و ابری زیباتر نیز شده بود صفایی دوست داشتنی داشت که هر لحظه یاد اوری آن یه دنیا دوستی و ارادت به همنوردان  خوب و عزیز همراهم را به ارمغان می آورد .



متاسفانه فراموشی باطری دوربین که نتیجه اش حسرت خوردن عدم ثبت این مناظر بی بدیل طبیعت بود که هیاهوی ابرها در لابلای کوهها نیز آن را زیباتر و وحشی تر کرده بود  مرا حسابی آزار میداد و بارها وبارها مورد سرزنش خودم قرار گرفتم ..


اما خب دوستانم لطفی داشتند و گوشه ای از این طبیعت زیبا را که به تصویر کشیده بودند  در اختیار من قرار دادند .
باران دیگر تمام شده بود فقط  گاهی قطرات باران نوازشی داشت بر روح کوهستان . حرکتمان آرام آرام استارت خورد و در میان تنگی که در سمت جنوب چشمه قرار داشت و پاکوب نیز راهنمای مسیرمان بود ادامه مسیر دادیم .

شیبی ملایم در ابتدا که هرچه پیشتر میرفت به تندی شیب افزوده می شد ما را به سمت بالا هدایت میکرد .

در ابتدای تنگ نمایی از برج ترانگو را نیز نظاره گر بودیم (البته با اختلاف ارتفاع و مکان) . که این دیدار و شباهت باعث شد تا یادی از کار ارزشمند دوستان و همنوردان خوبمان در صعود به دیواره ترانگو کنیم و از انها به نماد افتخار ایران زمین یاد کنم


( تیم ترانگـــو سپاس )  ...

دیوراه های بزرگ و درختانی که از لابلای این سنگها سر برون آورده بودند از زیباییهای به یاد ماندنی این مسیر هستند .

هر چه ارتفاع میگرفتیم انبوه درختان بیشتری را نمایان بودیم .

آن شیب نرم وتند که گاها از مسیرهای سنگی کوچکی نیز عبور میکرد ساعتی از زمانمان را صرف خود کرده بود .

واینک ما بر روی آن شیب سوار شدیم و نمای آن را در زیر پایمان مشاهده میکنیم .

گرچه تا قله مورد نظر هنوز فاصله داریم اما به تختی وسیع رسیده ایم که جنگلی از بلوط را در آن نظاره گریم

و پس از یک بده بستان کوتاهی به مکانی مشرف بر افق میرسیم که دور تا دور آن نیز دیواره های عظیم ریزشی قرار دارد 


ثبت تصاویری به عنوان یادمان مشته و یادگار دوستان لحظاتی نه چندان کم ما را درگیر میکند .


اما دوستان عزیزی همچون جناب جودکی , ایزی و موسوی عزیز درگیر بناگذاشتن چای میشوند و ما نیز مهمان لطف این عزیزان ...

مدتی را خلوت در نگاه بیکرانه ها میشوم  اوج لذت را از مناطق بکر همراهم دریافت میدارم .
سپاس میگویم خالقی را که آفریدم و آفرید   .
سپاس میگویم خالقی را که دوستانی نیک برایم آفرید .
سپاس میگویم خالقی را که روزهای نیک در کنار دوستانی نیک به من هدیه داد .
و اوج سپاسم را از خالقم به زبان می آورم : 
خدایا شکرت بابت همه این خوبیها که به من دادی
, همه این شادی که برایم هدیه آوردی .
پس خدایا از تو میخواهم برای دوستانم نیز چنان باشد ...



لحظاتی شیرین در این دیدار برایم میسر شد . به جمع دوستانم ملحق میشوم . چای خوش طعمی که با دستان پر مهر عزیزان و همنوردان خوب بندر امامی اماده میشود مینوشم و کم کم آماده میشویم برای بازگشت .

باکسب اجازه از محضر سرپرست محترم با دوتن از دوستان  در ادامه تیغه که به سمت  غرب ادامه می یابد رهسپار میشویم . این پیمایش را به دو دلیل انجام می دهیم
اول به دلیل مشخص شدن مرتفع ترین نقطه این کوه و دیگری به دلیل مسیریابی روی جبهه غرب آن 
مرتفع ترین نقطه این کوه  در مسیر غربی آن است که بر روی یال به غرب وشمال غرب پیش می رود  با تفاوت ارتفاع 120متر که مسیر بر روی تصویر گوگل ارث آورده شده است
کوه مشته که از نوع صخره ای می باشد دارای دیواره های عظیمی هستند که گاها به پرتگاههای کوچک و بزرگی ختم میشود که نیاز به امکانات فنی می باشد .


اینم از مسیر پیمایش شده کوه مشته

پس از نیم ساعت پیمایش یال مشته به سمت غرب و فرود قسمتی از جبهه جنوب آن مجدد به جمع دوستانمون در مسیر قبلی بازگشتیم . بالاخره نزدیکای چشمه به جمع دوستان  رسیدیم و بدون اتلاف وقت مسیر بازگشت به نقطه استارت کار و خودروها را در پیش گرفتیم . این مسیر را که به دلیل پیمایش در  هوای تاریک صبحگاهی ندیده بودیم  را نظاره گر شدیم . طبیعت سرسبز و زیبایی که آدم را درکنار آن دیوارههای وحشی به وجد می آورد.


حوالی 11:30 بود که کل تیم به ماشین ها رسیدیم و تیم اماده حرکت به سمت روستا شد . در روستا توقفی جهت تشکر از آقای خداخواست حدادی که واقعا ما رو شرمنده لطف و محبت خودشون کرده بود داشتیم و پس از ثبت تصویری به یادگار مسیر را به سمت بهبهان استارت زدیم .


در بین مسیر نزدیکای بهبهان در کنار رود مارون که در مسیر شرق به غرب میگذرد پارکی وجود دارد که یکی از تفرجگاههای بهبهان محسوب می شود . و تیم ما به جهت صرف ناهار توقفی میکند . که مجدد مورد لطف دوستان بندر امام (جناب جودکی و ایزی عزیز ) ودیگر دوستان عزیزی که نامشان را به خاطر ندارم  میشوم .

جناب آقای جودکی عزیز

همسایگی در کنار رود و  استفاده از این آب روان  , راه رفتن در آب خنکی که از لابلای نیزارها میگذرد  روحت را جلا میدهد .
زنگ جوجه کباب میخورد و اینجا همه دور هم جمع میشویم برای حمله به آن . منم که مهمان .. سهم ویژه ای برایم مهیا


تصاویر فوق از : مهرزاد خدابخشی
واما کم کم لحظه وداع فرا میرسد و بایستی با دوستان بندر امام خداحافظی کنم و به گچساران برگردم ... دوستان لطف میکنند و مرا تا ایستگاه تاکسی برون شهری مسیر گچساران همراهی میکنند و من به گچساران برمیگردم . شب را مهمان خانواده عزیز گرجی نیا میشوم و روز بعد استارت  مسیر را به سمت بندر دیلم و بندرگناوه میزنم .
در اینجا ضمن سپاس مجدد از مهران و خانواده عزیزش از تمامی دوستان و همنوردان عزیز بندر امام بخصوص جناب آقای جودکی و ایزی عزیز که در صعود کوه مشته افتخار همراهی آنها را داشتم سپاسگزاری میکنم .

مسیر امروز را از جاده های محلی انتخاب میکنم و به سمت بی بی حکیمه میروم . تا از طبیعت بکر منطقه نیز استفاده کنم . طبق اطلاعات محلی که دریافت میدارم این جاده به یک جاده قدیمی و خاکی منتهی میشود که به سمت بندر گناوه میرود چون با موتور سفر میکنم پس سختی راهش را به جان میخرم تا بتوانم لحظاتم را در طبیعت بکرتری رقم بزنم .

نمیدوانم دیگر چه بگویم از این طبیعت زیبا و سرسبز و چگونه آن را به زبان بیاورم  .!!!

دره های وحشی و رودهای جاری حس رفتن را از من باز میدارد .
سرعت موتور در این جاده فک نمیکنم به 40 میرسید . بیشترین وقت خود را با استفاده از موتور بر روی ارتفاعات میگذرانم و گاها لحظه ای خود را مهمان یک چای داغ میکنم وکمی جلوتر  دوباره چای و بازم دوباره توقف ...
اما هیچ بدان معنا نیست که تو خسته ای و نیاز به استراحت داری و زمان . بلکه تو تنها نیاز به دیدار داری و بهره بردن از این فضا . دلت میخواهد خود را رها در این طبیعت زیبا کنی و لحظه ای بیاسایی ...
و آنقدر تو را در خود غرق تماشا میکند که شبی را به مهمانیش میمانی .

انقدر زیبایی های مسیر تو را مست خود کرده که دیگر نمیدانی در کجایی .!!  چرا که من  از جاده برای طی طریق استفاده نمیکردم  . اما اصلا مهم نیست چرا که هم آنتن موبایل هست و هم امکاناتت برای شب مانی  . و از همه مهمتر پشتیبانانی که همیشه و در همه جا یارم بودند و هر لحظه هوادار اتفاقات در کمین من .
سینا و اسماعیل از همنوردان شهرم  به طور ثابت و دیگر دوستان عزیزی که درهر شهر به صورت متغیر مرا شرمنده لطف و محبت خود می کردند .

با تماسی که از طرف دوستم  گرفته میشود مطلع میشوم فردا او عازم به جزیره خارک است  و به این زودی بر نمیگردد . پس باید برای دیدارش تا ظهر فردا خود را به بندر گناوه برسانم  . حرکت امروز را در خنکای صبح استارت میزنم . مسیر را بر جهت ممکن ادامه میدهم و بالاخره جاده ای را که به سمت جنوب میرود را دنبال میکنم و خود را در بی بی حکیمه می یابم .

بی بی حکیمه یکی از زیارتگاههای معروف اینجا می باشد و دارا ی امکانات بسیاری من جمله آلاچیق و محل اسکان و ... می باشد  ساختمان این امامزاده در دهنه ورودی یک تنگ ایجاد گردیده است که خود مقبره نیز در درون دیواره قرار گرفته . در پای دیواره چشمه ابی وجود دارد که به نام چشمه شفا نام گرفته است و مردم زیادی از آن آب به جهت شفا استفاده و یاد میکنند .
از اهالی آن منطقه مسیر را پرس و جو میشوم و مسیر خورد را به سمت بندر گناوه ادامه میدهم .



راستی فراموشم شد تا از یک زیارتگاه دیگر به نام کاکا مبارک که دیروز در بین مسیرم بود یاد کنم .



حوالی ساعت 12 به بندر گناوه رسیدم  و مستقیم خدمت دوستم مجید رضایی رسیدم .

مجید که از اهالی برازجان است مدتیست که در جزیره خارک مشغول به کار است . او  که گروه کوهنوردی طوفان برازجان را نیز سرپرستی میکند از کوهنوردان خوب و فعال استان بوشهر می باشد . ساعتی را به همراه او لذت بردم چندین دفعه با اصرار مجید وسوسه شدم تا خارک نیز بروم اما خب ...!!

مجید رضایی لطف دیگری نیز در حقم کرد و از دوستان و همنوردان بندر گناوه خواسته بود تا مرا درآن شهر همراهی کنند  که بسیار زیاد پرفایده نیز بود .



پس از خداحافظی از مجید به همراه دوستان دیگر گشتی در بندر گناوه زدیم تا از آثار گردشی شهر دیدن کنیم .

پناهگاه صخره ای مال قائد که در محله ای به همین نام در غرب شهر قرار دارد . به دخمه های کوچک وبزرگی میگویند که در  ساحل صخره ای قرار گرفته است 



دیدن آن زمان زیادی را صرف نمیکند به سمت ساحل زیبای بندر گناوه برمیگردیم



و پس از آن با دوستان خداحافظی میکنم و به سمت آب پخش ادامه مسیر میدهم .


شبانکاره در بین مسیر آب پخش وجود دارد .



درآن قلعه تاریخی ملک منصور وجود دارد . جهت بازدید آن وارد شهر میشوم .



برای رسیدن به قلعه که اینک تبدیل به مخروبه ای گشته  مسیر اصلی هر را دنبال میکنم و اولین چهاراه به سمت راست میروم . ودر انتهای این خیابان نمای مخروبه ای از قلعه به چشم میخورد .






پس از بازدید از آن مسیر را به سمت آب پخش که دیگر فاصله چندانی ندارد میروم .


شب را به لطف مسئولین آتش نشانی و شهرداری آب پخش در سوئیت آنها اسکان میکنم .
قبل از هرکاری به جهت تامین مواد و وسابل مورد نیاز به درون شهر میروم و پس از آن از  پرسنل محترم آتش نشانی اطلاعات محلی را جویا میشوم .
آبشار زیرراه – آبشار تل سرکوه _ غار تاریخی چهل خانه – کاخ کورش – کاخ سنگ سیاه و نخلستانهای آب پخش از آثار تاریخی و گردشگری این منطقه می باشد  .
که در قسمت بعدی به حضور تقدیم خواهم کرد ...